سبک زندگی در جامعهی قرآنی، از نظر اهداف، مبانی جهانبینی و انسانشناختی تفاوتهایی بنیادین با سبک زندگی غربی دارد. تمایز در اهداف و مبانی، در سبک زندگی اقتصادی نیز تأثیر مستقیم خود را بر رفتارهای افراد برجای مینهد، به گونهای که دو سبک متمایز از یکدیگر را در فعالیتهای تولیدی، تجاری و نیز مصرف شکل میدهد. در سبک زندگی غربی و متأثر از مکتب سرمایهداری، کمال مطلوب انسان در ارضای هرچه بیشتر خواستههای مادی بوده هدف از فعالیتهای اقتصادی، دستیابی به حداکثر مطلوبیت (در مصرف) و حداکثر سود (در تولید و سرمایهگذاری) تلقی میشود. در حالی که در سبک زندگی قرآنی، مطلوب نهایی انسان، در نزدیک شدن هرچه بیشتر به سرچشمهی کمال هستی، یعنی قرب الهی و هدف متعالیاش، تکامل اختیاری است. در این دیدگاه، برای دستیابی به هدف نهایی یاد شده، اهداف میانی، و به تعبیر بهتر، راهکارهای تحقق هدف نهایی و رسیدن به کمال مطلوب نیز مطرح میگردد، به گونهای که انجام فعالیتهای اقتصادی به هدف کسب سود و نیز رفاه اقتصادی، اگر در جهت هدف نهایی صورت پذیرد، با آرمان تعریف شده و کمال آدمی منافاتی پیدا نخواهد کرد.
در مورد مبانی جهانبینی و انسانشناختی نیز، مکتب سرمایهداری براساس اصولی همچون دئیسم، ناتورالیسم و اومانیسم استوار گشته که نتیجهی آنها، اتکا به خرد انسانی به جای وحی، نفی ارتباط خدا با عالم طبیعت پس از خلقت، جدا شدن انسان از آموزههای انسانساز ادیان الهی، لیبرالیسم اقتصادی، رهایی از تمام قیود محدودکنندهی فرد، سکولاریزم و جدایی اقتصاد از اخلاق متعالی و ارزشهای والای انسانی بوده است. اما از دیدگاه قرآن رابطهی خداوند با انسان، رابطهی خالقیت، ربوبیت و مالکیت است و نتیجهی آن، حق حاکمیت الهی و نقش او در تشریع قانون برای انسان میباشد که سبک زندگی اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر دین و وحی را شکل میدهد. از این منظر، انسان جانشین خدا در زمین و دارای ویژگیهایی همچون هدفداری، مسؤولیت الهی و هویت فردی و اجتماعی بوده از زندگی جاوید برخوردار است. روشن است که این دو نگاه در مبانی و اهداف، دو نوع سبک زندگی متمایز از یکدیگر را موجب میگردد. این نوشتار با تمرکز بر آیات قرآن در این رابطه و بهرهگیری از پژوهشهای مرتبط، به مقایسهی دو نوع سبک زندگی قرآنی و غربی با تأکید بر اهداف و مبانی در عرصهی اقتصادی پرداخته است.