بنابر گزارشهای تاریخی، چندهمسری در فرهنگها و سرزمینهای گوناگون، پیش و پس از اسلام رواج داشته است. قرآن کریم نخستین خانواده را حاصل ازدواج یک مرد با یک زن میشمرد. آیۀ سوم سورۀ نساء، در آنصورتکه بیم رود دادگری میان یتیمان رعایت نشود، ازدواج یک مرد با حداکثر چهار زنرا روا میشمرد. مفسران در بیان ارتباط این شرط (بیم از بیداد بر یتیمان) و جزا (جواز چندهمسری) سخنان گوناگون گفتهاند. به هر روی، وجود خانوادههای بیسرپرست، دختران یتیم و زنان بیوه، زمینه و حکمت چندهمسری است و رعایت عدالت میان همسران شرط این حکم است. آمار مرگومیر ناشی از جنگ، قتل عمد، تلفات جادهای، و بیماریهای سخت در سطح ملّی و جهانی همه نشانگر آن استکه مرگ در مردان، به ویژه در سنین جوانی و میانسالی بیشتر از زنان روی میدهد. این مسأله، موجب بر هم خوردن تناسب جنسیتی در جوامع بشری میشود، به گونهای که در برابر هر مرد در سنّ ازداوج بیش از یکزن قرار میگیرد. ارتباط میان شرط و جزای موجود در آیۀ سوم سورۀ نساء و آمارهای موجود نشاندهنده این واقعیت استکه چندهمسری نه از سر هوسرانی یا تعددطلبی، بلکه به مثابِۀ یک ضرورت اجتماعی و برای تامین نیازهای زنان بیوه و دختران یتیم در جوامع بشری شکل گرفته و در شریعت اسلامی روا دانسته شده است. از اینرو، چندهمسری در این چارچوب و با رعایت شروط عدالت، معاشرت متعارف، تامین هزینههای زندگی همسران و نامشروع بودن روابط تعلیقی، حکمی موّجه و قابل دفاع است.