در این مقاله از جامعه و انواع آن سخن گفته شده و عناصر و مؤلفههای اتحاد، انسجام و هدفمندی ملی در آن مورد توجه قرار گرفته است. میان رعایت اخلاق سیاسی و ایجاد تعادل در جامعه رابطهی تأثیر و تأثر دوسویه فرض شده است. از احزاب و نقش و تأثیر آنها در هنجارسازی سیاسی سخن گفته شده است. در بیشتر تعاریفی که از احزاب، گروهها و جریانهای سیاسی ارائه شده است؛ طبق گفتمان تفکر لیبرال، قدرتطلبی بدون هیچ قید و شرط اخلاقی درونی از لوازم مهم احزاب و گروههای سیاسی شمرده شده است، اما در گفتمان اندیشهی اسلامی تلاش برای کسب قدرت فقط در یک چارچوب اخلاقی محدود مجاز است. رعایت چارچوب اسلامی مذکور چنان دشوار است که دینداران خالص آن را یک امتحان دشوار الهی و سربلندی و پیروزی در این امتحان الهی را مشروط به تزکیه نفسی فوقالعاده میدانند. در چنین گفتمانی است که رعایت اخلاق در سیاست منجر به ایجاد تعادل واقعی در جامعه و ارکان آن میگردد. همچنین در این جستار مبانی اخلاقی رفتار اجتماعی و سیاسی در اسلام و تعالی محور بودن آن مورد توجه قرار گرفته است. الگوی صحیح مشارکت سیاسی در جامعهی اسلامی، که منجر به توسعه و تعالی سیاسی در سطوح مختلف فردی و اجتماعی میگردد، بر پایهی نگاه به عمل سیاسی و اجتماعی همچون یک تکلیف دینی و انجام آن به مثابه یک عبادت و حق محوری و پرهیز از تعصب در تشخیص مصادیق کنشهای سیاسی و اجتماعی صحیح داشتن دغدغهی اثربخشی در عمل سیاسی و اجتماعی شکل میگیرد.